![]() |
سیاه بازی در ورد خوانی
عبدالحسین عبداللهی به من گفت: محمدعلی! گفتم: بله. گفت: من یه وردی بلدم. می خواهم این ورد رو بخونم و روح تو رو ببرم توی آسمون. گفتم: بالا غیرتی منو بی خیال شو. گفت: باور کن جدی می گم. |
![]() |
الحرکت فی الکانال/ وقتی رزمنده ایرانی مترجم اسیر عراقی شد.
یقه اسیر را گرفتم.اخم هایم را در هم کشیدم و گفتم: انت الحرکت فی الکانال،خم خم و الایکش فی الخمپاره!.بچه ها زدند زیر خنده اسیر را بردند؛اما بچه ها تا چند روز به عربی صحبت کردن من می خندیدند! |
| x □ - » |